نوشته شده توسط : بره آهو

جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت

نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد

دیدی که آب حاجت آیینه راگرفت

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد

اینجا برای صبح خودش روشناگرفت

پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور

در هر رواق خلوت غار حراگرفت

                          از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید

پروانه وار گشت و سلام مراگرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید

تقدیم حق نمود و سپس ارتقاگرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد

عکسی به یادگار ازاین صحنه ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم

شعرم تمام فاصله ها را فراگرفت

                         دارم به سمت پنجره فولاد می روم

جایی که دل شکست و مریضی شفاگرفت...

 

رحمان نوازنی



:: بازدید از این مطلب : 889
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
تاریخ انتشار : | نظرات ()